دوباره گذری بر عدالت

این هم یک جور زندگی مشترک!!!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:30 ب.ظ http://baan3117.blogfa.com

تمام صورتت خیس بود

گفتی: «من در خودم می‌دوم
که آتش را خاموش کنم.»
و باران اریب به پنجره می‌زد

گفتم: «قشنگ چه شکلی‌ست؟
مادرت شبیه کیست؟
می‌خواهم وقتی چشم باز می‌کنم صبح
ببینم که در آینه می‌خندی.

یک چیز در این دنیا هست که چرا ندارد
دلیلش را نپرس
جبران ندارد نور
من برای خودم به تو گل دادم
مافاتی نیست
بازنده ندارد این قمار
می‌فهمی؟
اشک دارد و دلتنگی و انتظار.»

باران به پنجره می‌زد
اریب نگاه می‌کردم
چشم‌هات،
خدای من!
تمام صورتت خیس بود.
زیبا و خیس.



عسل پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:32 ب.ظ http://www.shahrivare1368.blogfa.com

سلام
وب لاگت جالبه (همه پستا رو خوندم) اما عکس....
این عدالتی هست که همه جا دیده می شه اما پایتخت بیشتر ... باید دید رئیس جمهوری که با شعار عدالت خواهی آمده چی کار می کنه(تا حالا که کاری نکرده)
منم تو وب لاگم از یه موضوع حرف زدم به موضوع تو بی ربطه ولی ارزش جواب دادن رو داره اگه وقت کردی برو نظر بده

عسل شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:50 ب.ظ http://ghessehaye1001shab.blogfa.com

من اصلا نمیتونم تصور سختی همچین زندگی رو هم بکنم فقط دلم میسوزه اما چیزی که برام عجیبه اینه که اینجا(منظورم آلمان)بعضیها به انتخاب و میل خودشون کنار خیابون میخوابن که بهشون هم میگن بی خانمان برای اینکه اینجا دولت حداقل امکانات و حتی به کسانی که بیکار باشن هم میده اما خودشون اونطور زندگی رو انتخاب میکنن و این برای من قابل درک نیست ولی خوب دوست دارن دیگه اما اینکه کسی مجبور باشه اینطوری زندگی کنه واقعا وحشتناکه

سلام
خیلی ممنون از اینکه به من سر زدی
وبلاگ شما هم قشنگه
اگه ناراحت نمیشی جواب ادم(ADD) بده
خوشحال میشم

آوا شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ب.ظ http://ava-e-sharghi.blogsky.com

خیلی دردناکه... :-(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد